چنین است که اکنون می خواهم آنچه را که آموخته ام،چون درسی برای خود و دیگران مطرح کنم و بگویم:
هرگاه یک پدیدهء مذهبی یا اجتماعی یا...را در جامعه مان یافتیم و ارزیابی کردیم و با منطق سنجیدیم و با مسئولیتهائی که امروز مطرح است،مقایسه کردیم و غیر منطقی و محکومش یافتیم،ضابطهء علمی زمان و ملاک تاریخ را - یعنی سرنوشت خاصش را در تقدیر تاریخی اش - نیز مورد نظر قرار دهیم و با پیاده کردن آن در زمان و مکان خاصش ارزیابی کنیم.
پس برای شناخت و فهم عمیق و علمی پدیده های اعتقادی و عملی و اجتماعی مذهبمان و برای آگاهی از رسالت خاصی که شیعه در تاریخ اسلام - هم از نظر مذهبی و هم اجتماعی - داشته است،باید مسائلی را که هم اکنون با آنها تماس داریم،در ظرف زمان و مکان خاص شان ارزیابی کنیم و بشناسیم،یعنی اول روشن کنیم که ظرف تاریخی خاص شیعه چیست و بعد این مسائل را در آن ظرف بریزیم و بسنجیم و قضاوت کنیم و برگزینیم.
باز در همین جا توضیح دهم که حقایق اسلامی و شیعی،حقایقی ثابت و لایتغیّر است و آنچه که باید تغییر کند،نوع اعتقاد و کیفیت ابزار زمان،وسائل مادی و معنوی و شکل و شیوه و نوع کوششی است که در احیاء و حفظ و نشر این حقایق ثابت داریم.چه، اگر کسی معتقد باشد که به اقتضای زمان،باید در اصول اعتقادی یا عملی اسلام تغییراتی ایجاد شود،نمی توان معتقد به دینش شناخت،اما شاید بتوان به عنوان یک رهبر اجتماعی،یک متفکر و یا کسی که برای جامعه اش نیّت خیری دارد،پذیرفتش.
همهء فرقه ها و جناحها و بینش های مختلف شیعی و اسلامی در این اعتقاد باهم مشترکند که:اصولی که از قرآن و سنت بیرون می آید - اصول اعتقادی و عملی - لایتغیر است،اما در مورد نوع دفاع و ارائه و طرح این اصول ثابت است که میان بینش های مختلف - در تشیع و تسن - اختلاف است.
این است که گروهی چون ما معتقدند که حقیقت ثابت اسلام و اصول و ارزشهای لایتغیر تشیع را باید در تجلی فهم های متحول زمان ریخت و بر حسب زبان علمی و بینش اجتماعی و نیاز ها و درد ها و مشکلات زمان و به اعتبار این مسائل و واقعیات عینی طرح کرد.چرا که وحی،همچون واقعیتی از وجود و یا طبیعت است و اصولش ثابت؛اما این علم است - یعنی رابطهء ما با واقعیت خارجی - که در حال تغییر و تحول و تکامل است.و با تحول و تکامل اینها است که اصول ثابتی که طبیعت را می سازد و قوانین علمی نام دارد،روشن می شود.
ادامه دارد...